درس ما در مباحث مشاوره رسیده به بررسی وضعیت تجرد در ایران،
همزمان داشتم این برنامههای پرتعداد بلایندیت، رو نگاه میکردم که جدیدا یک مدلش هم اضافه شده با حضور مادرها و پدرها.
تطبیق جالبی پیش اومد بین مباحث.
استاد یکی از دلایل وضعیت تجرد در ایران رو غفلت خانوادهها میدونن. (۴ سطح غفلت مطرح کردن)
یکی از انواع دخالتهای خانواده کمالگراییه. شاید برای عموم باورپذیر نباشه که گاهی پدر و مادرها صرف اینکه حوصله ندارن فرآیند ازدواج رو کنسل میکنن. حوصله نداشتن نه به معنای یک درگیری شدید و اساسی در خانواده مثل بیماری یا مرگ عزیزان..به این معنا که فرضا مادر خانواده با خودش میگه حالا کی بره خرید کنه، پردهها کهنه است کی عوض کنه، ظروف پذیرایی جدید باید بگیرم که جلوی فلان خانواده بد نشه...مجموع این ریزه تفکرها حالتی از منع در اون والد بوجود میاره و با پالس منفی شرایط و جوی رو بوجود میاره که جوان خانواده هم در اون جو ناخودآگاه منصرف میشه. ممکنه خود مادر هم ندونه که داره چه روندی رو رقم میزنه چون این حالتها طی سالیان دراز در وجودش رشد کرده. فرزند هم به دلیل ادب و توصیههای دینی مباحث رو خلط میکنه و با این روند موافقت میکنه.
اینجا والد یک خواستهی جزیی و کمالگرایانه خود رو بر خواسته اساسی فرزند اولویت میده.
در مسئله تحصیل
در مسئله شغل
و خیلی مسائل دیگهی خانواده هم این اتفاق رخ میده و اینطور میشه که امن ترین بنیان اجتماعی روانی با دست خودش شروع میکنه به روند تخریبی خودش در نسلهای بعد.
این روند چون معمولا در خانوادههای با سلامت ظاهری رخ میده اصلا در تحلیلهای اجتماعی و بررسیهای روانشناسی برجسته نمیشه و در بحران اجتماعی فعلی کشور نقشش مثل خوردن چوب توسط موریانه است.
این سبک اختلالها و دخالتها اگر درمان نشن حتی بعد از شکل گیری ازدواج میتونن عامل تخریب و کمک کننده به طلاق باشن.
چطور؟
فرض کنید دو فرد ازدواج کردن و در کنار تمام تناسبها چند مشکل هم دارن، مشکلاتی که کوچک و قابل مداراست. مثلا منزل کوچک، نبود ماشین، دستپخت متوسط خانم، نخریدن طلای فلان حد توسط آقا
حالا والد پدر یا مادر با دیدن این شرایط روی اون نقطه زوم میکنه و هربار مسئله رو به رخ میکشه. صرفا از روی دلسوزی بدون قصد آتش افروزی. شروع میکنه به نشانه یابی که ببین پسرم زن برادرت با اون دستپخت خوب ۱۴ سکه مهریه داشت و زن تو با این دستپخت بد ۱۱۰ سکه، حواست باشه زیادی داره توی این رفاه پررو* میشه (خیلی منطقی به نظر میاد نه؟)
یا والد به دخترش میگه چطور شد که شوهرت اون هفته برای تولد خواهرش النگو طلا داد ولی برای هدیه سالگرد فقط برای تو ادکلن گرفت؟
حالا کافیه زوج آگاه نباشن و از این نقطه یابیها شروع کنن و اینقدر با این نقاط ور برن که نقطه تبدیل به سوراخ و سوراخ تبدیل به شکاف بشه...و بعد
خب چرا این روند باید اتفاق بیفته؟
یعنی چرا اون والد باید به خودش این اجازه رو بده که در این سطح ورود کنه؟
چرا فرزندان باید اجازه این سبک دخالت رو بدن و چه اتفاقی افتاده در تربیت عمومیکه این مسائل عادیه
در حالی که به شدت در دین نهی شده و مذمومه.
جواب با شما :)
____________________________
* استفاده از الفاظ ناپسند صرفا جهت بیان دیالوگهای مشابه هست.